واکاوی حقوقی قید ولو کراراً در وکالتنامههای رسمی
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۵۴۱۶۴
این نوشته، فارغ از بحث آثار حقوقی چنین اسنادی، قید "ولو کراراً" یا "ولو یکبار" یا "هرچند یکبار" را بررسی اجمالی میکند.
فرض عام در عالم حقوق، آن است که اصل بر عدم وکالت است.
در فرض وکالت، اصل بر عدم توکیل است. یعنی اگر شخصی به دیگری وکالت دهد، اصل بر آن است که وکیل، حق توکیل به غیر، ندارد.
و معمول آن است که در فرض وکالت، چون اصل بر عدم توکیل است، در تنظیم متن سند رسمی وکالت، سردفتر دفتر اسناد رسمی اگر از عبارت "وکیل، حق توکیل به غیر ندارد"، استفاده میکند، در واقع، در جهت تأکید است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پرسش؛
چرا در فرض وکالت، اصل بر عدم توکیل است؟ زیرا که در عقد وکالت، شخصیت وکیل، علت عمدهی عقد است. یعنی از نگاه موکل، وکیل، ویژگی و یا خصوصیات و ویژگیهایی دارد که بهاعتبار آن، به او وکالت میدهد. و در واقع، موکل بهاعتبار شخصیت خاص وکیل، امور نیابتی خود را به او وکالت میدهد.
و در فرض وکالت که موکل، قصد ندارد موضوع وکالت را به غیر از وکیل خود به دیگری، وکالت دهد، از نظر عقل و خرد عموم جامعه و منطق حقوقی،کافی به مقصود است که در متن وکالت قید شود که وکیل، حق توکیل به غیر، ندارد. و افزودن هر نکته و مطلبی، اضافه و زاید است. یعنی عبارت "وکیل، حق توکیل به غیر ندارد"، یک عبارت کامل و مطلق است که نسبت به خواست و ارادهی موکل، مفید معنا میکند و زیاده بر آن، فسادآور خواهد بود.
پیشاز پرداختن به نتیجه، به این نکتهی مهم توجه میدهد که سردفتری ذووجه است؛ هم فن است و مهارت و تخصص و هم دانش است و علم. یعنی سردفتر دفتر اسناد رسمی بایستی هم آگاه و مسلط به دانش حقوق و مشخصاً حقوق سردفتری باشد و هم فن نویسندگی بداند و مهارت سندنویسی و تخصص لازم در تنظیم اسناد رسمی را داشته باشد. و بهقدر کفایت از دانش و تخصص ادبیات حقوقی برخوردار باشد.
بر همین اساس، سردفتر متخصص و دانا به حقوق سردفتری، در فرض وکالت که موکل قصد دارد سند وکالت طوری تنظیم شود که وکیل، یکبار حق توکیل به غیر را داشته باشد، مینویسد؛ "وکیل، ولو کراراً حق توکیل به غیر ندارد."
یعنی فقط یکبار، حق توکیل به غیر دارد و نه بهتکرار. بهعبارت دیگر، حق توکیل به غیر ندارد مگر یکبار.
از نقطهنظر ادبیات حقوقی، از باب تأکید و تثبیت گفته است که "ولو کراراً". تأکید بر اینکه یکبار میتواند به غیر وکالت دهد و تثبیت یکبار وکالت دادن به غیر. میخواهد بگوید اگرچه بهتکرار حق توکیل به غیر ندارد ولیکن یکبار توکیل به غیر منعی ندارد و فقط برای یکبار اگر به دیگری وکالت دهد، بلامانع است و درواقع، این مفهوم را اراده کرده است که حق توکیل به غیر دارد اما بهتکرار حق ندارد.
مثال معروف و نمونهی آشکار این رویهی معمول در بین جامعهی سردفتری خصوصاً سردفتران و دفتریاران متخصص و آگاه به تنظیم اسناد تخصصی، انتقال قطعی وسایل نقلیه موتوری یعنی خودرو ازطریق سند رسمی وکالت با یکبار حق توکیل به غیر است. یعنی در تنظیم سند رسمی وکالت انتقال قطعی خودرو، مینویسند؛ "وکیل، ولو کراراً، حق توکیل به غیر ندارد" که اخیراً بهجهت تفهیم موضوع برای مسؤولان تعویض پلاک خودرو، علاوه بر درج عبارت یادشده، برای چنین وکالتنامههایی، مدت تعیین میشود تا هم خریدار سریع نسبت به انتقال قطعی خودرو اقدام کند و هم ازآنجاکه اغلب معاملات راجع به خودرو، با واسطهی دلالان و بنگاههای معاملات اتومبیل انجام میشود، وکیل بتواند با یکبار حق توکیل به غیر داشتن، به خریدار نهایی وکالت فروش دهد.
ممکن است پرسش شود که در فرض وکالت که قید میشود؛ "وکیل، حق توکیل به غیر دارد"، آیا قید "ولو کراراً" ضرورت دارد؟
پاسخ، روشن است که خیر، نیازی به آوردن قید "ولو کراراً"، نیست. زیرا که وکیل، وقتی حق توکیل به غیر دارد، در واقع، حق تفویض وکالت را نیز دارد و وقتی، یکبار، وکالت به دیگری تفویض شود، با حق توکیل به غیر، به وکیل دوم تفویض شده است و این حق، یعنی توکیل، در وکالت بعدی و بعدی و بعدی هم قابل اعمال و توکیلپذیر است.
بنا بر این استدلال حقوقی، موکل، اگر بخواهد وکیل، حق توکیل به غیر داشته باشد، سردفتر مکلف است بنویسد؛ وکیل، حق توکیل به غیر دارد. بهنحو مطلق و بدون قید و شرط.
و اگر هم بخواهد وکیل، حق توکیل به غیر نداشته باشد، سردفتر مکلف است بنویسد؛ وکیل، حق توکیل به غیر ندارد. بهنحو مطلق و بدون قید و شرط.
پس؛
اگر در فرض وکالت که سردفتر از قید "ولو کرارا"، بهره میگیرد، قصد بیان ارادهی موکل را دارد که خواسته است سند رسمی وکالت بهنحوی تنظیم شود که وکیل، فقط یکبار، حق توکیل به غیر داشته باشد فلذا مینویسد؛ "وکیل، ولو کراراً حق توکیل به غیر ندارد." یعنی وکیل، بیشاز یکبار، نمیتواند به غیر وکالت را تفویض کند.
و هر استدلالی، بهغیر از آنچه گذشت، محکوم به بطلان حقوقی است و نزد متخصصان حقوق سردفتری محل تأمل بسیار است.
*. مدرس دانشگاه و پژوهشگر مسایل حقوقی
Tajgar.reza@gmail.com
منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: خاطرات وکیل وکالت خودروسازان سند رسمی وکالت اصل بر عدم وکالت دهد یک بار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۵۴۱۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقدی بر سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم/ به جای سرکوب معلول باید علتها واکاوی شوند
با توجه به کم حوصله شدنم سعی میکنم سریالها مخصوصا آثار نمایش خانگی را بعد از پایان هر فصلشان شروع به دیدن کنم و سریال «افعی تهران» ساخته سامان مقدم را بر اساس همین دیدگاه هنوز ندیده بودم تا چند روز گذشته که خبر اعلام جرم علیه عوامل این سریال به دلیل اهانت به جامعه معلمان رسانهای شد و کنجکاو شدم تا آن را قبل از اتمام فصلش ببینم.
قسمت اول که تمام شد احساس کردم حرفی برای گفتن دارد روی فیلمنامه و سوژه داستان با وسواس بیشتری تمرکز کردم و در فیلمنامه و ساختار آن به لحاظ گره داستانی و شخصیتپردازی برخلاف فیلمها و سریالهایی که در سینما و تلویزیون باب شده تفاوت اساسی دیدم. این که فیلمنامه با توجه به پیرنگ اصلی که برایش تعریف شده آنقدر محکم هست که خرده داستانهایی که در طول اثر میبینیم در خدمت آن قرار دارند و هیچ سکتهای در روند کار ایجاد نمیکنند. نکته دیگر، شخصیت پردازی در فیلمنامه این سریال است که کاراکترها را در این مسیر همراه قصه کرده و به قوام و دوام آن کمک شایانی میکند. تا جایی که بیراه نیست اگر بگویم بر خلاف اکثر فیلمها و سریالها که کنشها و گرههای داستانی بر اساس اتفاقهای تحمیلی نویسنده رخ میدهد در «افعی تهران» شخصیت پردازی بگونهای است که اتفاقات بر اساس زیسته کارکترها در خانواده و جامعه و همچنین با نگاهی روانشناسانه و جامعه شناختی پیش میرود. گرههایی که برای خیلی از مخاطبان ملموس است و موجبات همزاد پنداری را در آنان بر میانگیزد و برای برخی که با مشکلات تولید یک اثر نمایشی آشنا نیستند تصویر درستی از روند ساخت در این روزهای پر چالش در عالم سینما و تلویزیون ارائه میدهد. البته که در طول این سریال میبینیم سازندگان خیلی ظریف و اما محتاطانه با این معضلات برخورد میکنند و داستان به گونهای پیش میرود که سیاست سانسور توسط برخی نهادها و از طرفی پافشاری سازنده اثر برای حفظ اصل فیلمنامهاش و ناراحتی او از اختلالی که در قصه و هدفش از به تصویر کشیدن جنایت به وجود میآید منطقی هستند و هر دو طیف بر اساس وظیفه و دغدغهای که دارند درست عمل میکنند که به نظرم این کشمکش بر جذابیت این سریال افزوده است. به تصور من سریال خوش ساخت است و بازیگران به خوبی از عهده نقش خود بر آمدهاند بخصوص پیمان معادی که به دلیل نگارش فیلمنامه «افعی تهران» روی سوژه و کارکتر اشراف کامل دارد و مسلطتر جلوی دوربین ظاهر شده است و در حفظ و تداوم حس شخصیت روشنفکری که از محیط اطرافش پر از خشم است و پریشانی ذهنی دارد به خوبی عمل میکند. در طول سریال تدبیر کارگردان و تدوینگر در فلاشبکهایی که ذهن شخصیت بیانی را به هم میریزد کلیدواژهای است که به انتقال حس در کلیت داستان کمک میکند و اتفاقا همین فلاشبکها هستند که مخاطب را در درک بهتر چرایی رفتارهای بیانی که به مرور در حال تحول است کمک میکنند و توهین او به معلمش در سکانسی که او را از ماشین بیرون میاندازد قابل فهم میشود. چرا که شخصیت او در طول کودکی و نوجوانی در خانواده و همچنین مدرسه شکل گرفته است. او هنوز کتکهایی که خورده و بیمهریهایی که دیده را نتوانسته فراموش کند و با آن کنار نیامده است. او هنوز در قسمت هشتم و سکانس مورد بحث به تحول شخصیتی نرسیده و نمیتواند معنای جمله لذتی که از بخشیدن میتواند بدست میآورد را نسبت به انتقام درک کند. با توجه به تعریفی که از شخصیت بیانی در طول 8 قسمت شده اگر رفتاری غیر از این به تصویر کشیده میشد حتما سکتهای در روند کار و دو گانگی در شخصیت او ایجاد میکرد و باید بدانیم که او فقط از معلمی که کتکش میزده متنفر است نه از جامعه معلمان. کما اینکه در قسمت دهم این سریال شاهد هستیم وقتی بیانی در رستوران نشسته و خانمی بابت سر و صدای ایجاد شده بابت جشن تولدش از او عذرخواهی میکند، بیانی تولد او را تبریک گفته و ادامه میدهد «خوش باشید». این رفتار باعث تعجب همراهش میشود و میپرسد «چون شناختت برات حل شد؟» و بیانی در جواب میگوید « نه، چون شعور معذرت خواهی داشت.» پس او که زخم خورده دوران گذشته و حتی در بعضی موارد زمان حال است از معلمی که تنبیه را از اساس انکار میکند، انتظار عذرخواهی دارد تا آبی ریخته شود بر آتش خشمش. به نظرم این رفتار را مشاوران تربیتی مدارس میتوانند تحلیل کنند که یک دانش آموز چگونه و چرا از خانواده و شاید معلمش دچار خشم شده و پرخاشگر میشود. بخصوص که این درد در ذهن او کهنه شده و مانند دملی چرکین در رفتارش مشاهده میشود. فراموش نکنیم که او هنوز تحت درمان است و در دیالوگی تاکید دارد که از همه دنیا بدش میآید و از خودش کمتر. او حتی از خودش هم بدش میآید پس تصور نگارنده این است به جای آن که به دنبال تقبیح رفتار یک شخص باشیم و معلول را سرکوب کنیم باید علتها واکاوی شود که به نظرم فیلمنامه «افعی تهران» بر اساس وظیفه ذاتی یک اثر نمایشی تلنگری میزند و دقیقا درگیرهمین موضوع و مطرح کردن علت و معلول است و این کارشناسان روانشناس و جامعهشناس هستند که باید در این باره اظهار نظر بهتری ارائه و علتها را موشکافی کنند و در جهت فرهنگسازی رفتار درست در جامعه و خانواده کوشا باشند. *منتقد سینماوتلویزیون ۵۷۵۷ برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904427